نمودار رشد تصویری امیرمهدی مون
اگر خواستید عکس های هر ماهگیه امیر مهدی رو تو ادامه مطالب ببینید، ببینید پسرمون چطوری داره بزرگ میشه &n...
نویسنده :
مامان
0:02
گـــوشه ای از هنرهای مــامــانی!!!!!!!
فقط برای خودم نمی خواستم بجز عکسای شما گل پسر عکس دیگه ا ی بزارم. ولی گفتم یادگاری بمونه برای شاخه شمشادم که بدونه روز سیسمونی مامانی چه کارایی کرده بود. البته من اینا رو تنهایی هیچ وقت نمیتونستم انجام بدم. خاله نسیبه و خاله مهوان زحمت کشیدن دوسه روز قبل از سیسمونی اومدن به کمکم. ولی تصمیم گرفتم هر وقت هنرهام فوران کرد عکس بگیرم و بزارم رو وبلاگت که بعدها ببینم چه حوصله ها داشتم و تموم شد. عمر آدم زود میگذره خاطره خیلی دیر فراموش میشن.و عکسها کمک میکنن که اصلا فراموش نشن. لطفا عکسارو که دیدید نظر بگذارید .  ...
نویسنده :
مامان
23:58
مامانی و بابایی وقتی نی نی بودن
مامان امیرمهدی بابای امیرمهدی به نظرتون امیرمهدی مون شبیه مامانشه یا باباییش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نظر بگذارید.مرسی دوست جونام ...
نویسنده :
مامان
22:09
پسرمون سه ماهه شـــــــد
اینجا دقیقا سه ماهت شده نازگــل مامان برات کیک شکلاتی درست کردم ولی تو هنوز نمیتونی بخوری &nb...
نویسنده :
مامان
20:14
تصاویری از سیسمونی امیر مهدی جان.
ساعت حمام،عافیت باشه مامانی
گل پسرم ، تا امروز میترسیدم خودم ببرمت حموم . همیشه میبردمت خونه مامان نرگس که اون ببره حموم.چون خیلی تمیز میشوره پسرمو. همیشه وقتی میریم خونه باباحاجی گل پسرم کرو کثیفه !!!چون همیشه تو خونه مامانی میرفتی حموم. ولی امروز که بابااحسان شبکار شده و ما می خوایم بریم خونه باباحاجی ،گل پسرم ترو تمیزه. هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااا آفرین به مامان نسرین که جرات کرد نازدونشو ببره حموم. خیلی دوست داشتنی بودی.اصلا گریه نکردی .ساکت داشتی حمومو نگاه میکردی خیلی کیف کردم که خودم بردمت حموم. اولین باری بود که نازگلمو بردم حموم . عافیت باشه عسلم. ای...
نویسنده :
مامان
0:25
امیرمهدی گرسنش نیستا!!!
امیرمهدی مامان،از دوماهگی به بعد شروع کردی دستاتو خوردی قربونه دستای کوچولوش ...
نویسنده :
مامان
0:21
خاطرات ریزه میزه پسرم
اینجا سه ماهو دو روزه ای که از حمام آوردمت.بابایی ازت عکس گرفت .داری با تعجب به دوربین نگاه میکنی عاشق این عکستم که دارم لباساتو می پوشونم نگام میکردی . عـــــــــــــاشـــــــقتم اینجا خواب بودی .همین که خواستم ازت عکس بگیرم بیدار شدی .خیلی جالب بود عکسو که گرفتم یهو دیدم تو عکس چشمات بازه!  ...
نویسنده :
مامان
0:15
دلنوشته های مامان
نفسم میگیرد در هوایی که نفسهای تو نیست. عزیز دلم،گل مامان،چند ماه گذشته که هنوز روی ماهتو ندیده بودم اصلاَ فکرشم نمی کردم که انقدر زود بهت وابسته بشم نازگلم. جوری دوستت دارم که برای یک لحظه نفس کشیدنت تمام نفسهامو برات میدم. وقتی می خوابی خیره میشم به صورت معصوم و نازت.وقتی بیدار میشی خیره می شم به چشمای نازت. وقتی گریه می کنی دلم ضعف می کنه که مبادا جاییت درد می کن...
نویسنده :
مامان
10:00