تولد یک سالگیت مبارک

میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست

و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست. میلادتو معراج دستهای من است

وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم

این اولین پیرهنت بود که زود برات کوچیک شد

این لباسا اولین لباسایی بود که بدنیا اومدی بیمارستان تنت کرد.

دنپایی های استخری تم هم هیچ وقت پات نشد

اون کفشاته که حسابی پوشیدی و خرابشون کردی البته راه نمیرفتی ولی خرابشون کردی دیگه

اونم پستونکته که نگرفتیش

ایناهم خوراکی هایی بود که تدارک دیده بودم.خودمون بودیم ،برای همینم زیاد تجملاتیش نکردم.

اینم چاقوی کیک که مخصوص نی نی تزیین کردمش

بابا احسان و گل پسریش

باباحاجی و نوه ی گلش

باباحاجی و نوه های گلش (آنیتا و آیدا دخترخاله های امیرمهدی)

امیر عزیزمون سال گذشته از آسمون اومد زمین . خدا فرستادش که منو باباییش تنها نمونیم.

خدا اونو داد به ما تا زندگیمون بانمک تر بشه .خدا جونم شکرت، هزاران بارشکرت

که فرشته ای بهمون دادی که  نفساش ادامه نفس های ماست.

تمام هستی ما یک ساله که تویی

از این به بعدهم تمام وجودمون تو هستی عزیزکم

با تمام وجودمون تولدتو تبریک میگیم

انشالا همیشه سلامت باشی

سلامتی و موفقیت تو آرزوی ماست

روز تولدت مصادف شده بود با تولد خاله مریم و بابا احسان(البته شناسنامه ای)

مهمونامون باباحاجی و مامان نرگس و خاله ها بودن.خیلی خوش گذشت

جای همه دوستامون خالی.جای مامان مهری و باباحسین خیلی خالی بود.مسافرت بودن و گرنه حتما تشریف می آوردن

من تمام تولد رو فیلم گرفتم و از عکس غافل شدم.

ولی چندتا عکسی که داری رو برات میذارم.

همه خوراکی هایی که برای تولدت آماده کردمو هم برات عکس یادگاری گرفتم.

وقتی شمعو باهم فوت کردیمو با چاقوی عروسکیت برش زدی اجازه دادم کیکو دست بزنی خیلی خوشت اومد.با دو تا دستای کوچولوت محکم میزدی به کیک.

از برف شادی هم خیلی میترسیدی .کلی بهت خندیدیم عزیز دلم

همه هم لطف کردن انتخاب بهمون هدیه دادن.دستشون درد نکنه