16ساعت از زندگیه امیرمهدی ،زندگیه مامان، گذشته
پسرم داره شلوغکار میشه!!!
امروز بردمت حموم.(برای دومین بار) .می خواستم ناخناتو یگیرم وقت نکردم .شماهم از فرصت استفاده کردی و یه حالی به صورت نازت دادی.آخه چرا اینطوری کردی خودتو پسرم؟ هرکی ببینه میگه چه مامانی داره که ناخناشو نگرفته!!! آخه چکارکنم چهار روز یبار ناخناتو کوتاه میکنم. ولی ماشالا هرچی شیر میخوری میره تو ناخنات انگار! امروزم اونقدر ناخنات بلند نبود ولی اینجوری شد دیگه!!! چه میشه کرد!! ...
نویسنده :
مامان
18:02
امیرمهدی و آرش(پسرخاله مامان)
آبان ماهه 92 بود که خاله سمیه با مامان بزرگ گلی و آرش خان اومدن تهران خونه مامان نرگس. یه شب اومدن خونه ما .واویلا ........شما دوتا چه آتتیشی سوزوندید. انقدر شلوغکاری و گریه کردید که گیج شده بودیم. این عکس یادگاری رو هم انداختم تا یادم باشه چه شب شلوغی بود. ...
نویسنده :
مامان
14:55
بهترین بابابزرگ دنیا
امیرمهدی مامان، اینجا باباحسین جون اومده بودن فقط برای دیدن نوه ی عزیزش. همیشه براشون آروزی سلامتی می کنم. انشالا بزرگتر که شدی میبینی چه باباجونه ماهی داری عزیزم. خیلی ماهه ...
نویسنده :
مامان
18:58
اولین محرم امیرمهدی
همیشه دوست داشتم اگه خدا بهمون یه بچه بده که فرقی هم نمیکنه دختر یا پسر باشه ببرمش مراسم عزاداری حضرت علی اصغر. و خدا به حرفم گوش کرده و دعامو مستجاب کرد. و منو بابایی و مامان مهری شمارو بردیم مجمع بزرگ علی اصغر تو مصلای بزرگ تهران. لباساتو برات یادگاری نگه داشتم مامانی. ولی سربندت نذر خ...
نویسنده :
مامان
18:36
بدون عنوان
امیر مهدی جان عمه جون دیروز(19/1/92) مامانیت رفت سونو ، فهمیدیم خدا جون قراره یه گل پسر بهمون هدیه بده. هدیه ی آسمونی برای دیدن روی ماهت روز شماری می کنیم. مامانیت اسمت و از قبل انتخاب کرده ، به نام امیرمهدی ، نامدار باشی ، گل پسر. تقریباً 5 ماه دیگه تا به پایان رسیدن انتظارمون باید صبر کنیم . اگه ما اینقدر بیتابیم برای دیدن روی ماهت ، ببین مامان و بابات چه حالی دارن؟؟؟؟ عمه فدا. این اولین عکس امیرمهدی جونمه که تونستم تشخیص بدم .روز19 فروردین 92 نوبت سونوگرافی داشتم برای سلامت جنین و البته جنسیت جنین. وقتی نوبتم شد از استرس داشتم میمردم. رفتم تو به خانم دکتر گفتم توروخدا اول نگو جنسیتش چیه فقط بگ...
نویسنده :
مامان
18:52
امیرمهدی جونم تو خوابه نازه
نفسم،وقتی می خوابی نمی دونم چرا دستات بالا می مونه ! وقتی هم دستاتو میگزارم زیر پتو فوری بیدار میشی !آخه دستات یخ می کنه رو هوا. / ...
نویسنده :
مامان
18:36
بکی یدونه خودمی
یه شب از بیرون اومدیم برای اینکه نق نزنی تا ما لباسامونو عوض کنیم لباساتو درآوردم تا راحت باشی و عروسک فنریه بالای سرتو کشیدم تا چند دقیقه مشغول باشی غافل از اینکه شل شده بود. یهویی افتاد روسرت ! خیلی ترسیده بودی .کلی گریه کردی .بعد از آروم کردنت ازت عکس گرفتم تا یادگاری باشه از خرابکاریای مامانی! ...
نویسنده :
مامان
12:38
امیرمهدی عزیزه مامانوباباش
اینجا یه ماهو هفت روزه ای گلم که تازه از خواب بیدار شدی و خوش اخلاقی مامان قربون چمشات عزیزم ...
نویسنده :
مامان
22:40