بکی یدونه خودمی
یه شب از بیرون اومدیم برای اینکه نق نزنی تا ما لباسامونو عوض کنیم لباساتو درآوردم تا راحت باشی و عروسک فنریه بالای سرتو کشیدم تا چند دقیقه مشغول باشیغافل از اینکه شل شده بود. یهویی افتاد روسرت !
خیلی ترسیده بودی.کلی گریه کردی.بعد از آروم کردنت ازت عکس گرفتم تا یادگاری باشه از خرابکاریای مامانی!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی