مشهدی امیرمهدی
مشهدی امیرمهدی بعد از مدتها بالاخره فرصتی پیش اومد تا بریم مسافرت
.امام رضا قربونش برم مارو طلبید و منو شما و بابایی با مامان مهری و باباحسین رفتیم مشهد.
خیلی خیلی خوش گذشت.اصلا اذیت نکردی قربونت برم پسرگلم.
دو روز با مامانی و بابایی موندیم هتل و مامان و بابایی برگشتن تهران و ما هم سه تایی رفتیم خونه خاله سمیه که تو مشهد.
قسمت آقایون تو حرم امام رضا خلوت بود و بابااحسان تونست بلندت کنه تا امام رضا رو زیارت کنی. خوش به حالت من که نتونستم زیاد برم نزدیک ضریح مطهر.چون قسمت خانم ها همیشه شلوغه و من قلبم میگیره برم جلو.البته به نظر من دست زدن به ضریح مهم نیست .مهم با احترام زیارت کردنه.
چندتا عکس یادگاری 
ازت میذارم تو وبلاگت. مامان مهری زحمت کشید و تو آتلیه 
نزدیک حرم ازت عکس گرفت و من ازش برات عکس گرفتم تا برات تا ابد یادگاری بمونه عشقم
این عکس یادگاری هم از مامان بزرگ مامانی و آرش خان(پسرخاله مامان)
تو مشهد خونه خاله سمیه
خلاصــــــــــــــــــــــــــــــــــه
دو روز اخری که ما رفتیم خونه خاله سمیه،حسابی هوا سرد شد طوری که اصلا هیچ جا نتونستیم بریم بگردیم.روز آخر هم بلیطمون برای ساعت 2بود ولی ساعت 11شب پریدیم.خیلی تاخیر داشت. خیلی خیلی خسته شدیم.شماهم تو بغل کلی اذیت شدی.
راستی یه خاطره:
از کانال6 داشتن گزارش تهیه میکردن به خاطر تاخیر پروازهای مشهد که اومدن و از من گزارش تهیه کردن.شماهم تو بغلم بودی.
خلاصه مسافرت خوبی بود
خیلی خوش گذشت ولی اخرش یکم حال گیری شد.
راستی یادم رفت بگم اون عکس تو هواپیماموقع رفتن بود از شما گرفتم که یادم باشه که اون موقع ، وقتی خواست فرود بیاد چرخای هواپیما باز نشد و من واقعا وحشت کردم .گفتم الان سقوط میکنه. خیلی خیلی خیلی ترسیدم
.همه جیغ میکشیدن.اون آقا که کنار بابا نشسته بیچاره داشت سکته میکرد. و بابایی فقط به ملت میخندید 
که چرا میترسید ،هیجان داره!!!!.همه داشتن جیغ میزدن.خیلی وحشتناک بود. اونجا توبه کردم که دیگه سوار هواپیمای ایران نمیشم.ولی فکر کنم آدمیزاد عبرت نمیگیره!!!!!!
خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی وحشت کردم
